شجاعت واقعی

«کالین ویلسون» نویسنده پرکار و معروف بریتانیایی،وسوسه 
خودکشی ای را که در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین
توصیف میکند:

«وارد آزمایشگاه مدرسه که شدم و شیشه اسید را 
برداشتم... اسید را در لیوان پیش رویم خالی کردم و غرق
تماشایش شدم.رنگش را نگاه کردم و مزه احتمالی اش را در
ذهنم تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم و
بویش به مشامم خورد؛در این لحظه ناگهان جرقه ای از اینده در
ذهنم درخشید...و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم
و سوراخ ایجاد شده در درون معده ام را ببینم.احساس آسیب ان
اسید،آنچنان حقیقی بود که گویی به راستی ان را نوشیده بودم
پس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام

در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودم و امکان
مرگ را مزه مزه می کردم،با خودم فکر کردم که اگر شجاعت
کشتن خودم دارم،پس حتما شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم

پ.ن:یکی از داستان های کتاب من منم؟! 
  • sevil ...
وای عالیه
دوشنبه ۱۱ مرداد ۹۵ , ۱۶:۲۰ ✖پرنٌس‍‍ِــ‍‍pгคภςєςــسٌ .✖
وای خیلی عالیه دختر...
خیلی قشنگه
از این به بعد داستان میزارم :)
:)
:)
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هندوانه

انان که فانوسشان را بر پشت میبرند
سایه هایشان پیش پایشان می افتد
Designed By Erfan Powered by Bayan