داستانک



  روزی دختری کور با پسری زیبا دوست می شود پسر با اینکه می داند دختر کور است و اورا نمی بیند او را دوست دارد.
  بعد از مدتی دختر می گوید که می خواهم این دنیای زیبا را ببینم و پسر تصمیم می گیرد که چشم هایش را به او بدهد .
بعد از عملی طولانی دختر با چشم های زیبایش پیش پسر می اید و با دیدن اینکه پسر کور است او را رها کرده و می رود اما پسر او را رها نکرده بود و از ته دل دوست داشت

  • sevil ...

هندوانه

انان که فانوسشان را بر پشت میبرند
سایه هایشان پیش پایشان می افتد
Designed By Erfan Powered by Bayan