۱۷ خرداد
روزی مردی که به کوهنوردی علاقه زیادی داشت تصمیم گرفت به کوهنوردی برود
هنگام بالا رفتن از کوه طناب پاره شد و ان مرد از خدا خواست تا اورا یاری کند
انگاه طنابی ظاهر شد و مرد از طناب گرفت
خدا به مرد گفت: به من اعتماد داری
مرد در پاسخ گفت: بله
خدا گفت:طناب را رها کن
اما مرد رها نکرد و پس از مدتی یخ زد. مردمانی که بعدها به انجا رفتند
مردی دیدند که با فاصله یک متری از زمین یخ زده است......
پ.ن:هیچوقت خود را از خدا جدا نکن و اعتمادت را از او مشکن